امیدوارم در سال جدید
خوشبختی مث شپش به جونتون بیفته
شادی مث انگل تو خونتون باشه
سعادت مث کچلی رو سرتون بیفته
موفقیت هم عین سگ پاچتونو ول نکنه
بیانم یکم خستس ولی نیتم خیره
عیدتون مبارک
سالی که بهارش قدم فاطمه باشد
صدها برکت از کرم فاطمه باشد
امید که یک مژده ز صدها خبر خوش
پیغام فرج در حرم فاطمه باشد
پر شد از بوی گل
کوچه ها
خانه ها
باز آغاز شد رقص پروانه ها
باز هم پهن شد سفره هفت سین
سبز شد
سرخ شد
هر کجای زمین
عید نوروز مبارک
یک عالمه عطر بید ، تقدیم تو باد
تبریک بسی شدید ، تقدیم تو باد
تنها دل و قلوهایست دارایی ما
این هم، دم صبح عید ، تقدیم تو باد
بیا و گرنه در این انتظار،خواهم مرد
اگر که بی تو بیاید بهار،خواهم مرد
به روى گونه ى من،اشک سالها جارى است
و زیر پاى همین آبشار، خواهم مرد
خبر رسید که تو با بهار ، میایى
در انتظار تو من تا بهار خواهم مرد
نیامدى و خدا آگه است من هر روز
به اشتیاق رخت چند بار ، خواهم مرد
اللهم عجّل لولیک الفرج
زلال ترین شبنم شادی را همیشه بر لبانت آرزو دارم
نه برای امروزت ، بلکه برای فردای هر روزت . . .
عیدت مبارک
امسـال بهــاری تــر از آن اســت تو هرچند ببینی
آراسته با ســوره ی کـــوثر؛شده یــکتای نــگینی
با دیدن سـرسـبزی این خاک که پیداست نوشتم
انــگار تکانـدست کسی چــادر خــاکی بـه زمینی
شاعر : احسان افتخاری
یک صلوات واسه کسایی که
سال قبل پیش ما بودن و الان اسیر خاک هستند
بهترین ها روبراتون آرزو دارم
سال نو مبارک
و انتهای این قصهی سرد و سفید
همیشه سبز خواهد بود
تا رسیدن سال نو ، تنها یک سلام خورشید باقی ست
هزاران تبریک
بچه ها حواستون باشه
تو این چند روز ممکنه یه اس ام اس از دوستتون بیاد که :
“سلام داداش شرمنده من جایی گیر کردم میتونی ی شارژ واسم بفرستی؟”
بعد این که شارژ رو فرستادی یه اس دیگه میاد:
” پیشاپیش عیدت مبارک بابت عیدی که بهم دادی ممنون.”
سوء استفاده نکنین فقط
ای کاش که هر لحظه بهاری باشی
هر روز پر از امیدواری باشی
هر 365 روز امسال
سرگرم شمردن هزاری باشی!
سال تحویل شد و من
تمام دلتنگی هایم را
به جای تو
در آغوش می کشم
چقدر جایت میان بازوانم خالیست
نوروز مبارک
ای خدای دگرگون کننده دلها و دیده ها
ای تدبیر کننده روز و شب
ای دگرگون کننده حالی به حالی دیگر
حال ما را به بهترین حال دگرگون کن
سال نو مبارک
و بر آمد بهاری دیگر
مست و زیبا و فریبا ، چون دوست
سبدی پیدا کن ،
پر کن از سوسن و سنبل که نکوست
همره باد بهاری بفرست
پیک نوروزی و شادی بر دوست!
برای عیدی امسالت
یک سبد ستاره چیده ام
تکه ای ازماه را
و یک شاخه نیلوفر
سال تحویل میشود
و من برایت لبخند می زنم
نوروز مبارک
در روزگار قدیم ، جز چارپایان وسیله ای برای سفر کردن وجود نداشت و راه ها پر از خطر بود. مردم به صورت کاروان به سفر می رفتند تا بتوانند با راهزن ها مقابله کنند.
یک روز دو نفر که از کاروان جا مانده بودند، تصمیم گرفتند منتظر کاروان بعدی نشوند و خودشان به سفری که بایستی می رفتند، بروند. آن دو ترسی از دزدان سر گردنه، یعنی همان دزدهایی که در پیچ و خم راه ها اموال مسافران را می دزدیدند، نداشتند.
زیرا چیزی همراه خود نداشتند که به درد دزدها بخورد نه پول داشتند، نه جنس، نه اسب و الاغ. پیاده راه افتادند و رفتند و رفتند تا به اولین پیچ یک گردنه ی پر پیچ و خم رسیدند. پیچ اول گردنه را پشت سر گذاشتند اما سر پیچ دوم بود یا سوم که دزدها از کمین گاه بیرون آمدند و راه را بر مسافران بی چیز و بینوا بستند.
یکی از آن ها رو کرد به رئیس دزدها و گفت: «می بینید که ما چیزی نداریم. رهایمان کنید تا پای پیاده برویم و به شهر خودمان برسیم.»
دزدها نگاهی به سراپای آن ها انداختند. وقتی دیدند واقعاً چیزی ندارند، گفتند: «ای بخشکی شانس!» و آن ها را رها کردند.
کم مانده بود که دو مرد مسافر به خوبی و خوشی به راهشان ادامه دهند که یکی از دزدها گفت: «مال و مرکب ندارند، لباس که دارند!»
لباس یکی از مسافران نو بود و لباس یکی از آن ها کهنه. هر چه آن دو به دزدها التماس کردند که لباسشان را نگیرند، نشد. دزدها هر دو مسافر را لخت کردند، لباسشان را از تنشان بیرون آوردند و گفتند: «حالا به هر کجا می خواهید، بروید.»
مسافری که لباسش کهنه بود، رو کرد به دزدها و گفت: « این انصاف نیست که هم لباس نو و باارزش دوستم را از تنش در آورید، هم لباس کهنه و بی ارزش مرا.»
رئیس دزدها که دید با دو مسافر نادان رو به رو شده، به شوخی گفت: «عیبی ندارد. برای اینکه از هر دو نفر شما به طور مساوی دزدیده باشیم، وقتی به شهرتان رسیدید، آن که لباسش تازه بوده، پول یک نصف لباس نو را از آن که لباسش کهنه و بی ارزش بوده، بگیرد.»
مسافران لخت و بی لباس راه افتادند. در راه، آن که لباس نو و باارزش خود را از دست داده بود، رو کرد به دوستش که لباس کهنه بر تن داشت و گفت: «وقتی به شهرمان رسیدیم، تو باید نصف پول یک دست لباس را به من بدهی. فهمیدی که رئیس دزدها چی گفت.»
آن که لباس کهنه اش را از دست داده بود، گفت: «من آن حرف را زدم تا شاید دزدها دلشان بسوزد و لباسمان را پس بدهند.»
دوستش گفت: «نه این طور نمی شود چیزی که تو از دست داده ای ارزشی نداشته و چیزی که از من دزدیده شده با ارزش بوده. لباس من صد تومان می ارزیده و لباس تو هیچی. تو باید حتماً پنجاه تومان به من بدهی تا هر دو به اندازه ی مساوی ضرر کرده باشیم.»
دوستش حرف او را قبول نکرد. بگومگوی آن ها ادامه پیدا کرد و بالا گرفت تا هر دو بی لباس به شهرشان رسیدند و یک راست رفتند پیش قاضی و آنچه را بر سرشان آمده بود تعریف کردند.
قاضی، نفری پنجاه تومان از آن ها گرفت و گفت: «من وقت ندارم، بروید پیش معاونم.»
آن دو نفر رفتند پیش معاون قاضی معاون قاضی نشست و با حوصله به حرف های آن دو نفر گوش داد. بعد، دستی به موهای سفیدش کشید و گفت: «اول باید نفری صد تومان به من بدهید تا بعد از آن بگویم حق با کدامتان است.»
مسافران بیچاره، سر و صدایشان بلند شد که: « آخر این چه نوع عدل و دادی است که بدون پول دادن کاری پیش نمی رود؟»
بعد هم گفتند: «بابا! ما اصلاً قضاوت و رای قاضی را نخواستیم. خودمان یک جور با هم کنار می آییم.»
و غرغرکنان سرشان را انداختند پایین که از پیش معاون قاضی بروند. اما معاون قاضی، مامورهایش را صدا کرد و گفت: «این ها وقت مرا گرفته اند و همین طور می خواهند بروند. تا هر کدام صد تومانی را که گفته ام نداده اند، نباید بروند ببریدشان زندان.»
مسافرها گفتند: «صد رحمت به دزدهای سر گردنه ، اینجا که از پیچ و خم های گردنه خطرناک تر است.» و دست بسته به زندان رفتند.
از آن به بعد، وقتی مردم با بی انصافی و زورگویی کسی روبه رو شوند که از او انتظار بی انصافی و زورگویی نداشته اند، این مثل را به کار می بردند.
در این پست عکس های منتشر شده در صفحات اجتماعی جنیفر لارنس بازیگر مشهور امریکایی را گردآوری می کنیم ، در ادامه این تصاویر را مشاهده نمایید
جنیفر لارنس متولد 15 آگوست 1990 در کنتاکی ، ایالات متحده بازیگر و مدل امریکایی می باشد . جنیفر لارنس با نام کامل ” جنیفر شریدر لارنس ” در شهر لوئیزویل از توابع ایالت کنتاکی چشم بر جهان گشود. وی در سن 14 سالگی به شهر بزرگ نیویورک مسافرت کرد تا بتواند آینده اش را در این شهر رقم بزند. در ابتدا او به مانند بسیاری از دختران نوجوان آمریکایی ، حرفه مدلینگ را پیش گرفت اما پس از مدتی متوجه شد که نمی تواند در این شغل موفق باشید چرا که آرزوی او بازیگری بود. جنیفر پس از ترک حرفه مدلینگ ، مصرانه به دنبال جلب نظر مساعد نمایندگان استعداد یابی بود و برای تست بازیگری به استودیوهای مختلفی مراجعه کرد که در اکثر موارد در تست بازیگری رد می شد! اما بالاخره به نحوی عجیب موفق به جلب نظر یک نماینده استعداد یابی شد. جنیفر در این تست متنی را از روی کاغذ روخوانی کرد که به گفته نماینده استعداد یابی ” بهترین روخوانی بود که در تمام مدت کاری اش دیده بود!” پس از این ، جنیفر به پروژه های مختلف تلویزیونی معرفی شد و سرانجام برای حضور مستمر در هالیوود به شهر لس آنجلس نقل مکان کرد. در لس آنجلس، جینفر ابتدا کارش را با نقش های کوتاه در پروژه های تلویزیونی آغاز کرد اما خیلی طول نکشید که با نقش ری دالی در فیلم تحسین شده « استخوان های زمستان » به شهرت جهانی برسد. « استخوان های زمستان » یکی از موفق ترین فیلم های سال 2010 بود که جدای از جوایز گوناگونی که از جشنواره های مختلف بدست آورد ، برای جنیفر لارنس نیز بسیار حائز اهمیت بود چراکه توانست کاندیداتوری اسکار بهترین بازیگری نقش اول زن را به ارمغان بیاورد.
جنیفر لارنس ، عکس های جنیفر لارنس
سری دوم عکس های زیبا و جذاب مدل لباس دخترانه ویژه بهار 94 ، برای مشاهده تصاویر در ادامه با ما همراه باشید
اس ام اس چهارشنبه سوری
sms 4 shanbeh soori
•
بهار را با چهارشنبه سوری
تابستان را با آفتاب سوزانش
پاییز را با رنگهای آتشینش
و زمستان را با گرما ی دلنشین اجاق ها میشناسم !
•
sms 4 shanbeh soori
•
یک عدد شلوار خمره ای سایز 80 ، راه راه ریز آبی سفید
جیب 30سانتی ، خشتک تیوبلس سه لایه کِشی مخصوص پرش از موانع چهارشنبه سوری !
فوری فروشی …
معاوضه با باغ پسته یا ویلا در شمال کشور !
•
اس ام اس چهارشنبه سوری
sms 4 shanbeh soori
•
یکی از فانتزیام اینه که 4شنبه سوری جلوی پای یه خانم باردار بمب ساعتی بندازن
و منم خودمو طی یک حرکتی اسلوموشن پرشی پرت کنم روش
ولی قبل از رسیدن بهش منفجر بشه و صورتم مثل این انفجارهای تام و جری سیاه بشه
و زل بزنم توی دوربین تا من باشم دیگه از این فانتزی های جانفشانانه از خودم منتشر نکنم !
•
sms 4 shanbeh soori