جملات فلسفی | اس ام اس فلسفه | جملات قصار و زیبای دانشمندان
اس ام اس فلسفی
sms falsafi
•
موانع ، آن چیزهای وحشتناکی هستند که وقتی چشمتان را
از روی هدف بر میدارید به نظرتان میرسند.
هنری فورد
انگشتر | مدل انگشتر | مدل انگشتر زنانه و دخترانه
سری دوم عکس های خفن و زیبا از مدل های انگشتر زنانه و دخترانه شیک و بسیار زیبا در سال 1394 ، در ادامه تصاویر را مشاهده نمایید
اس ام اس زیبا
sms ziba
•
ثانیه های بی تو می گذرند
اما من نه !
از ثانیه های بی تو نمی گذرم
•
اس ام اس زیبا
sms ziba
•
زندگى موسیقى گنجشکهاست
زندگى باغ تماشاى خداست…
زندگى یعنى همین پروازها،
صبح ها، لبخندها، آوازها…
زندگى ذره ى کاهیست، که کوهش کردیم
•
اس ام اس زیبا
sms ziba
•
من عاشقت بودن را خوب بلدم !
دوست داشتنت را به من بسپار
•
اس ام اس زیبا
sms ziba
•
نه به چاهی ، نه به دام هوسی افتاده
دلم انگار فقط یاد کسی افتاده …
•
اس ام اس زیبا
sms ziba
•
ساعت را برداشتم
تا نکوبد ثانیه های نبودنت را ،
که حس نکنم چه قدر برای آمدنت دیر شده …
نشسته ام
و بین رفتن های تو و ماندنهای خودم مخرج مشترک می گیرم!
حاصلش فقط داغِ تو می ماند
روی دلم
•
اس ام اس زیبا
sms ziba
•
بعضی چیزها را ” باید ” بنویسم
نه برای اینکه همه ” بخونن ” و بگن ” عالیه “
برای اینکه ” خفه نشم “
همین !
•
اس ام اس زیبا
sms ziba
•
باز کن نغمه جانسوزی از آن ساز امشب
تا کنی عقده اشک از دل من باز امشب
ساز در دست تو سوز دل من می گوید
من هم از دست تو دارم گله چون ساز امشب
•
اس ام اس زیبا
sms ziba
•
مـادربـزرگ می گفـت :
قلبــت که بــی نظـم زد
از همیــشه عاشق تـری
اشکـت که بـی اختیــار ریخـت
از همیــشه دلتنــگ تـــری
شبــت هم کـه بـا درد گذشـت
فکـرت از همیـشه درگیــرتـر اسـت
•
اس ام اس زیبا
sms ziba
•
بی تو من
خاص ترین خاصیتم . . . تنهائیست !
•
sms ziba
•
می نویسم :
د
ی
د
ا
ر
تو اگر با من و همراهِ منی
یک به یک فاصله ها را بردار
•
sms ziba
•
کاش می شد دفتری نو باز کرد
حرف دل را باید از اول نوشت
کاشکی می شد تمام درد را
در سکوتی ساده و مجمل نوشت
•
sms ziba
•
احساس وحشیِ خواستنت در من می تازد
مرا بخوان
من رام آغوشِ تو هستم
•
sms ziba
•
قصه از آنجا شروع شد
که از “عادت کردن” فرار کرد?م
و به “فرار” عادت کرد?م
•
sms ziba
•
“برای چندمین سال”
فردا برای من ، پر کارترین روز سال است
باید گره از تمام سبزه های شهر باز کنم ،
مبادا کسی تو را آرزو کرده باشد !
بر عالم سرما زده گرما دادند
خورشیدترین ، ترا به دنیا دادند
با سجده و سجاده چهل روز گذشت
تا عاقبت آن سیب خدا را دادند
ولادت حضرت فاطمه (س) بر شما مبارک
البشارت که عیان مهر فروزان آمد
ظاهر از پرده عصمت رخ جانان آمد
سر زد از برج نبوت مه رخشنده دین
روشن از نور رخش عالم امکان آمد
ای آن که هست بال ملک فرش راه تو
هفت آسمان تجلی تو، جلوه گاه تو
تو کوثر رسول خدایی که از ازل
شد آیه های روشن قرآن گواه تو
ولادت حضرت فاطمه (س) مبارک
هر دختری که ام امامت نمی شود
یا مادر پیمبر رحمت نمی شود
در مجمع خلایق حق فاطمه یکی است
این وحدت است شامل کثرت نمی شود
مفهوم حقیقی حیاتی بانو
با تو به زمین معنی ومعنا دادند
تا اینکه به سوی آسمانها بپریم
با نام شما به بالمان پا دادند
خـلـقـت کـائـنـات شــد، بـهـر وجــود فاطمه (س)
زنـده هـمـه جـهان شد از، یمن ورود فاطمه (س)
پـیـش حـریـم حرمـتش، خیـل ملک کشید صف
از سـر شـوق جـمـلگی، مـحو سجـود فاطمه (س)
از شب میلاد بود شعل? تاب و تبش
پیش تر از جدّ و باب خوانده خدا زینبش
قص? کرب و بلا زمزم? هر شبش
فاطمه از جان ودل بوسه زند بر لبش
عزت و فضل و شرافت بنگر ز امر خدا
سوى زهرا ز جنان حورى و غلمان آمد
ساره و آسیه و مریم حورا ز بهشت
از پى خدمت آن زهره تابان آمد
زهرا اگر نبود ولایت نداشتیم
گمراه می شدیم و هدایت نداشتیم
زهرا بنا نداشت خودش را بنا کند
می خواست بند ه باشد و یا رب بنا کند
ای اولین زنی که به مردان سرآمدی
سر تا قدم تجسم اوصاف سرمدی
کانون عشق و عاطفه یعنی که فاطمه
آئینه ی تمام نمای محمدی
آن زن که به مُلک آفرینش یکتاست
در وادی عصمت و شرف خیرِ نساست
جز او نبود امّ ابیها به جهان
آن نور دو دیده ی محمد زهراست
اشک در دیده ترم باشد
شب میلاد دلبرم باشد
ای عزیز رسول یا زهرا
عشق تو روح پیکرم باشد
جان ما را اگر پذیرایی
هدیه روز مادرم باشد
فاطمه نامی که با آن عشق می بازد خدا
فاطمه نوری کزآن بر خلق می نازد خدا
ما نه یاران دگر نه انبیا گویند کاش
در جزا ما را ز چشم او نیاندازد خدا
بر افلاک حقایق زهره حلم و حیا زهرا
به بحر عصمت حق گوهر صدق وصفا زهرا
یگانه بانوی دین فخر نسوان بنی آدم
فروزان شمع بزم محفل آل عبا زهرا
بگوشم مژده می آید دمادم
دل شوریده گردد شاد و خرم
تولد یافت در ماه جمادی
عزیز که بود او فخر عالم
امشب ملائک بر نبی تبریک گفتند
تا صبح گرد خانه اش پرواز کردند
آندم که سر زد روی زهرا
سادات زین مادر به عالم ناز کردند
احساس وحشیِ خواستنت در من می تازد
مرا بخوان
من رام آغوشِ تو هستم
می نویسم :
د
ی
د
ا
ر
تو اگر با من و همراهِ منی
یک به یک فاصله ها را بردار
بی تو من
خاص ترین خاصیتم . . . تنهائیست !
بعضی چیزها را ” باید ” بنویسم
نه برای اینکه همه ” بخونن ” و بگن ” عالیه “
برای اینکه ” خفه نشم “
همین !
ساعت را برداشتم
تا نکوبد ثانیه های نبودنت را ،
که حس نکنم چه قدر برای آمدنت دیر شده …
نشسته ام
و بین رفتن های تو و ماندنهای خودم مخرج مشترک می گیرم!
حاصلش فقط داغِ تو می ماند
روی دلم
نه به چاهی ، نه به دام هوسی افتاده
دلم انگار فقط یاد کسی افتاده …
من عاشقت بودن را خوب بلدم !
دوست داشتنت را به من بسپار
زندگى موسیقى گنجشکهاست
زندگى باغ تماشاى خداست…
زندگى یعنى همین پروازها،
صبح ها، لبخندها، آوازها…
زندگى ذره ى کاهیست، که کوهش کردیم
ثانیه های بی تو می گذرند
اما من نه !
از ثانیه های بی تو نمی گذرم
کاش می شد دفتری نو باز کرد
حرف دل را باید از اول نوشت
کاشکی می شد تمام درد را
در سکوتی ساده و مجمل نوشت
قصه از آنجا شروع شد
که از “عادت کردن” فرار کرد?م
و به “فرار” عادت کرد?م
“برای چندمین سال”
فردا برای من ، پر کارترین روز سال است
باید گره از تمام سبزه های شهر باز کنم ،
مبادا کسی تو را آرزو کرده باشد !
” دلـم ” بهــانه ? ” تـــو ” را دارد !
تــــو م? دانــ? بهانه چ?ست؟
بهــانه ، همان است که شب ها خواب از چشم خ?س من م? دزدد …
بهــانه همان است که روزها م?ـان انبـوه? از آدم ها …
چشمانم را پـــ? تو م? گرداند .
بهــــانه همان صبر? است که به لبانم سکـــوت م? دهد؛
تا گ??ه ا? نکنم از ” نبـودنت “
مـادربـزرگ می گفـت :
قلبــت که بــی نظـم زد
از همیــشه عاشق تـری
اشکـت که بـی اختیــار ریخـت
از همیــشه دلتنــگ تـــری
شبــت هم کـه بـا درد گذشـت
فکـرت از همیـشه درگیــرتـر اسـت
باز کن نغمه جانسوزی از آن ساز امشب
تا کنی عقده اشک از دل من باز امشب
ساز در دست تو سوز دل من می گوید
من هم از دست تو دارم گله چون ساز امشب